منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۰

نوبهار از خوید و گل‌آراست گیتی رنگ رنگ

ارغوانی گشت خاک و پرنیانی گشت سنگ

گل شکفت و لاله بنمود از نقاب سرخ روی

آن ز عنبر برد بوی و این ز گوهر برد رنگ

شاخ بادام از شکوفه لعبتی شد آزری

جام‌های می گرفته برگ‌ها هر سو به چنگ

ابر شد نقاش چین و باد شد عطار روم

باغ شد ایوان نور و راغ شد دریای گنگ