با باد زبان عذر بگشاد
گفت ای دل و جان من به تو شاد
ای راه بر دیار یارم
وی محرم صورت نگارم
در فرقت آن مه دلارام
از من مطلب قرار و آرام
صبر از دل من مجوی زنهار
تلخ است حدیث صبر بگذار
برخیز ز راه لطف دیگر
از من برسان به آن سمنبر
اضعاف دعای عاشقانه
آلاف ثنای صادقانه
چون عرضه دهی ز روی یاری
یک شمه ز حال دوستداری