در عشق به جز بلا ندیدند
جز درد دل و عنا ندیدند
چندانک پی وفا سپردند
غیراز ستم و جفا ندیدند
گشتند به تیغ غصه مقتول
در فرقت و خونبها ندیدند
جان و دل خویش را زمانی
از محنت و غم رها ندیدند
در دست بلای عشق خود را
جز عاجز و مبتلا ندیدند
گشتند بسی درین بیابان
سرگشته و رهنما ندیدند
بسیار درین طلب بمردند
از درد دل و دوا ندیدند