نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۱۱

ابروی تو آئینه انوار الهی

انوار الهی ز رخت فاش کماهی

هرگز نبود صرفه بجز تیرگی بخت

چشم تو که از سرمه کند بخت سیاهی

زیبا نبود بر قد کس ایشه خوبان

زینسان که بقد تو بود جامه شاهی

از همت عشق من و تأثیر دعاهاست

حسن تو که تا ماه گرفته است ز ماهی

حاصل نشد از وصل توام گر رخ گلگون

چون نور پس از هجر توام چهره کاهی