بیا که تشنه لعلت چو آب یاقوتم
ببین که خون جگر بی لبت بود قوتم
فریب نرگس سحرآفرین جادویت
نموده محو ز خاطر فسون هاروتم
شهید ناز تو یا کشته وصالم من
که نخل سدره طوبی است چوب تابوتم
نهنگ بحر شکافم و لیک یونس وار
نشانده کشتی دوران بسینه حوتم
نیم مقید این تیره دام ناسوتی
که نور مطلق عنقای قاف لاهوتم