نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۸۷

من جز تو کسی دگر ندارم

فریاد رسی دگر ندارم

در سر بجز از هوای عشقت

هرگز هوسی دگر ندارم

جز عقل در انگبین عشقت

بال مگسی دگر ندارم

گفتی جرسی بناقه ام بند

جز دل جرسی دگر ندارم

دانم بر تست التماسم

چون ملتمسی دگر ندارم

من طایر آشیان روحم

جز تن قفسی دگر ندارم

امید حیات بیتو چون بود

برخود نفسی دگر ندارم