گیرم از خلق توانکرد نهان فعل شنیع
کی توانکرد ز خالق که بصیر است و سمیع
هرکه چون خاک شود پست بدرگاه خدا
سربزیر قدمش فرش کند عرش رفیع
تا جهانی همه باشند مطیع و تو مطاع
سربفرمان مطاعش نه و میباش مطیع
دوزخ جان توبا خلق بود تنگی خلق
جنتی گر بجهان هست بود خلق وسیع
بابد و نیک چکارت که پس پرده غیب
تو ندانی که شریفست نهان یا که وضیع
انبیا را ز حق اراذن شفاعت نبود
عاصیان را بقیامت نبود هیچ شفیع
غصه نور نخواهد شدن آخردانم
گر همه عمر کند قصه بر خلق جمیع