نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳۳

یارب آنمه کیست کز نو سوی بازار آمده

کش هزاران هر سو خریدار آمده

اینهمه جوش و خروش عندلیبان از چه روست

سرو گلرخسار من گویا بگلزار آمده

چیست آنخال سیه در زیر زلف آن صنم

هندوی سحرآفرینی بهر زنار آمده

اینهمه نقش غریب و رنگهای مختلف

جمله یکمو جست کز آن بحر زخار آمده

خود نموده در لباس حسن لیلی جلوه گر

خود شده مجنون و لیلی را طلب کار آمده

از لب منصور کرده سر وحدت آشکار

خود اناالحق گفته فاش و برسر دار آمده

تا نماید رهرو انرا طریقت رهبری

از فروغ عین و لام و یا پدیدار آمده