هر صبح و شام نرگس مستت به خواب ناز
پیموده جام بیخودیم از شراب ناز
خطت که بر صحیفه رخسار آیتی است
تحریر کرده حاشیهها در کتاب ناز
حسنت که عالمی زند آتش به جلوهای
تا چند سوزدم دل و جان ز التهاب ناز
خالت که برده دل ز کفم از کرشمهای
بر سر کشیده از خط سبزت نقاب ناز
عشاق را دریده به رخ پردهٔ حجاب
حسنت که از حیاست نهان در حجاب ناز
دُردی کشان ساغر عجز و نیاز را
باری چه میشود بنوازی به ناب ناز
نور علی که مست می بی نیازی است
هر دم کشد ز ساغر حسنت شراب ناز