ساقیم باز مجلس آرا شد
در لب لعل باده پیما شد
از رخش تافت در دلم عکسی
دل ز عکس رخش مصفا شد
عشقش آمد در خزانه گشود
نقد گنج خفا هویدا شد
جام گیتی نما بدستم داد
هرچه بود و نبود پیدا شد
گاه خالد شد و گهی سلمی
گاه مجنون شد گاه لیلی شد
حسن خود را ز دیده وامق
ناظر اندر عذار عذرا شد
تافت نور علی ز رخسارش
روشنی بخش چشم بینا شد