نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۹

بدل این نکته از جان می تراود

که جان از لعل جانان می تراود

گرم هندوی خالش راه دین زد

ز کفر زلفش ایمان می تراود

بود بحر معانی هر بیانی

کز آن لعل درافشان می تراود

بدل صد ساله تیری کز تو دارم

هنوزش خون ز پیکان می تراود

نیفشانید دامان سرشکم

کز آن صد بحر عمان می تراود

بجز نور علی آن کیست کامروز

ز کلکش آب حیوان می تراود