جائی ار نیست دلا سوی مناجات مرا
بس بود منزل جان کوی خرابات مرا
حاجت خویش بر غیر چرا عرضه دهم
طاق ابروی تو بس قبله حاجات مرا
ماه خوبانی و خورشید صفت هست عیان
عکس رخسار تو آئینه ذرات مرا
باری از عقل مرا هیچ مهمی نگشود
عشق تو آمد و شد فتح مهمات مرا
دیدم از قد تو بر لوح دل و جان الفی
شد مصور بنظر معنی آیات مرا
پیر ارشادم و در عشق تو پیوسته بود
کشف اسرار ز روی تو کرامات مرا
سالها نفی جهان کردم و خود نیست شدم
تا شد از نور علی هیئت اثبات مرا