نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹

جائی ار نیست دلا سوی مناجات مرا

بس بود منزل جان کوی خرابات مرا

حاجت خویش بر غیر چرا عرضه دهم

طاق ابروی تو بس قبله حاجات مرا

ماه خوبانی و خورشید صفت هست عیان

عکس رخسار تو آئینه ذرات مرا

باری از عقل مرا هیچ مهمی نگشود

عشق تو آمد و شد فتح مهمات مرا

دیدم از قد تو بر لوح دل و جان الفی

شد مصور بنظر معنی آیات مرا

پیر ارشادم و در عشق تو پیوسته بود

کشف اسرار ز روی تو کرامات مرا

سالها نفی جهان کردم و خود نیست شدم

تا شد از نور علی هیئت اثبات مرا