صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

ای حرم کعبه دل کوی تو

قبله جانها خم ابروی تو

غنچه گریبان زده از شوق چاک

برده صبا تا به چمن بوی تو

۳

آه که خون شد دل شیدای من

بس که نهان می نگرم سوی تو

بیدل و دیوانه شدم آه آه

در هوس سلسله موی تو

میل به لبهای تو آرد دلم

گر نکشد غمزه جادوی تو

۶

سرو سهی را چه کنم در چمن

برده دلم قامت دلجوی تو

آب حیاتی تو از آن می دود

صوفی سرگشته چو ما سوی تو