شنو از صاحب وقت و زمان حال
تحقق باشد آن بر جمع افضال
که جمعیت باولی بر زخیت
بود اندر کمال معنویت
بود آگاه بر کل دقیاق
هم از اسرار اشیاء و حقایق
که آنها خارج از حکم زمانست
زمانش در تصرف چون مکانست
بود در تحت امر او باجمال
مساوی ماضی و مستقبل و حال
بود این جمله یعنی آن دایم
صافت و حال او را ظرف لازم
به طی نشر مالک بر زمان است
بقبض و بسط حاکم بر مکان است
چو او دارد تحقق بر حقایق
ز جزو و کل ایجاد و خلایق
بلند و کوته و بسیار و اندک
بود اندرزمان حاضرش یک
بود در عقل آنسانس تصرف
بود اندر و هم دارد بیتوقف
تصرفای او را دار تصدیق
تو از راه شهود و کشف و تحقیق
فعالش در حقایق فوق فهم است
و رای طور حس و عقل و وهم است
مسلط بر عوارض بر مقادیر
خود او باشد بتبدیل و به تغییر