ای طره مشکینت برهمزن سامانها
وان خال خود آیینت غارتگر ایمانها
از غمزه فتانت بس جان به گرو کانت
وز چاک گریبانت بس چاک گریبانها
خلقی ز غمت هر شب در ناله و در یارب
جانها ز لبت لبهاست به دندانها
تا چشم کنی یک سو بندی سر صد جادو
هر مویی از آن گیسو دستی است به دستانها