فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

پر تماشا مکن آیینه که حیران نشوی

زلف بر خویش میفشان که پریشان نشوی

گر نیابی مزه درد دل افسرده مشو

کوش تا شیفته طره درمان نشوی

ذوق غم دیگر و بازیچه فروشی دگرست

خنده‌افشان چو گل از چاک گریبان نشوی

کرم تیغ محبت ز شمار افزونست

جان مده تا ز گل زخم گلستان نشوی

دیدن کعبه فصیحی اگرت مقصودست

همره قافله خانه‌پرستان نشوی