میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۰

گفتی شب هجرت از چه تب می زاید

آخر شب غم روز طرب می زاید

آبستن روز است شب اما شب من

هرصبح بجای روز شب می زاید