فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

خوش آن بهشت کش از شعله نو گلی باشد

خروش نوحه در آن بانگ بلبلی باشد

چو گل مباش که نی نوشد و نه نوشاند

درین چمن اگرت ساغر ملی باشد

ز بس که خورده دلم غم نماند در عالم

غمی که توشه راه توکلی باشد

گل از ندیمی باد بهشت کی خندد

در آن چمن که نه افغان بلبلی باشد

رهم فتاد فصیحی به طرف گلزاری

که آفتاب در آن سایه گلی باشد