فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

مگر بازم دل از زخم جفایی شاد می‌گردد

که مرگم گرد جان بهر مبارک باد می‌گردد

به فتراک محبت من همان صید گرفتارم

که بسمل گشته و گرد سر صیاد می‌گردد

به جای باده خون در ساغرست امروز خسرورا

همانا یاد شیرین در دل فرهاد می‌گردد

فصیحی زار می‌نالد مگر جان می‌دهد از غم

که امشب ماتمی بر گرد این فریاد می‌گردد