خاکستر این سوخته را باز توان سوخت
صد مرتبه زیباتر از آغاز توان سوخت
نامرد حریفیست شکیب ارنه درین بزم
از شوق نیازی جگر ناز توان سوخت
آنجا که خوشی لب شیون بگشاید
صد گوش به یک شعله آواز توان سوخت
باغ دلم و تشنهلب سوختن خویش
برگ گلم از شبنم اعجاز توان سوخت
خاکستر پروانه پرد سوی تو ای شمع
کی در پر مشتاق تو پرواز توان سوخت
رازیست به هر موی فصیحی غم ما را
زآب مژه قفل در این راز توان سوخت