طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰

دانسته، رو به تیغ نگاه تو آمدم

از خود گذشته بر سر راه تو آمدم

صف بست غمزه ات ز پی قتل دوستان

دشمن شدم به خود، به سپاه تو آمدم

رفتم به جنگ خویش، نگشتم به خود حریف

از خود گریختم به پناه تو آمدم