یک شورش ما رهبر صد بارش سنگ است
لیکن سر هنگامه طفلانه نداریم
یک جا نشود جمع، دو برگ طرب ما
داریم گهی شیشه که پیمانه نداریم
گویی که ز ما گم شده انگشت شهادت
روزی که کلید در میخانه نداریم
داریم سر زلف گرهگیر تو در دست
غم نیست اگر سبحه صد دانه نداریم