طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶

در کف امید ما شد ساغر سرشار خشک

شد گلوی شیشه ما چون لب بیمار خشک

صحبت تردامن و زاهد نمی چسبد به هم

گل نمی گیرد به خود، هرگه بود دیوار خشک