دیدم به جانبش، ز حیا روی خود گرفت
راه نگه به نرگس جادوی خود گرفت
سررشته دار شغل پریشانی ام شمرد
دست مرا چو در خم گیسوی خود گرفت
داغم ز بخت آینه، کان شوخ کینه جو
از روی مهر، بر سر زانوی خود گرفت