ز گلها، سروها را دورمنشان ای چمن پرور
که دایم شیشه ها را جا بود نزدیک ساغرها
ز مروارید شبنم، تاکهای سبز پیراهن
کنند آرایش دخترچه های خود چو مادرها
چو آن سرو سهی قامت به سیر کوچه باغ آید
درختان را به انداز سلامش خم شود سرها
ز نقش پای موری، قاصدم در چاه می افتد
ز چاه خود چه سان آیند بر بامم کبوترها
برادر خواند طغرا اهل عالم را ز خونگرمی
چو یوسف عاقبت آزارها دید از برادرها