بس که از ما بهر غیر ای بیوفا رنجیدهای
پیش ما شرمندهای، از غیر تا رنجیدهای؟
مست من! امشب نداری گوش بر درد دلم
از شکایتهای دوشم ظاهرا رنجیدهای
بس که داری تلخکام از جام استغنا مرا
نیستم آگه که داری صلح یا رنجیدهای
غایت غیرآشناییها همین باشد که تو
بهر یک بیگانه از صد آشنا رنجیدهای
بیسبب رنجیدهای، ترسم که گردی شرمسار
گر کسی پرسد که از میلی چرا رنجیدهای