میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

بعد از نگاه گرم، تبسم نمی‌کنی

ما را امیدوار تکلم نمی‌کنی

در آتشند اهل محبت ز رشک هم

بر هیچ‌یک اگرچه ترحم نمی‌کنی

از جذبه کمند محبت که دلکش است

هرگز ره خرابه ما گم نمی‌کنی

افکنده‌ام ترا به زبانها و خوشدلم

کز شرم آن، نگاه به مردم نمی‌کنی

میلی، شود زیاده به رغم تو ظلم او

دیوانه‌ای که ترک تظلم نمی‌کنی