ای خوش آن کز انتظارم گر خبر میداشتی
هر زمان سویم به تقریبی گذر میداشتی
چون مرا در بزم میدیدی، پی نارفتنم
هر زمان مشغولم از حرف دگر میداشتی
دوش مستغنی ازان بودی، که از بیتابیام
میشدی شرمنده، گر سویم نظر میداشتی
تا نماید بر تو دشمن اعتماد دوستی
هر دم از راز نهانم پرده بر میداشتی
یاد آن کز بس که میدیدی سوی میلی، اگر
از نگاهت بیخبر میشد، خبر میداشتی