امشب دگر کجایی و دلجوی کیستی
در خانه کهایّ و به پهلوی کیستی
بهر تو مانده بر سر زانو هزار سر
تا سر نهاده بر سر زانوی کیستی
از حسرت نظارگیان باخبر نهای
تا چشم بر اشارت ابروی کیستی
با این بهانهجویی و تندیّ و سرکشی
اسباب حسرت دل بدخوی کیستی
میلی که بود طوطی طبع تو بیزبان
در گفتوگوی، ز آینهٔ روی کیستی