کنم چو یاد ز بیگانهآشنایی تو
یکی هزار شود محنت جدایی تو
ازان ستم که کنی ز اعتماد جان نبرم
که نیم بسملم از عاشقآزمایی تو
جز اینکه مایه رنجیدن دگر باشد
نیافتم سبب مهرباننمایی تو
به غیر ازانکه فزاید تغافلش ای دل
نتیجهای ندهد آرزوفزایی تو
فریب کی خورد از وعده وفا میلی
که آزموده و دانسته بیوفایی تو