جفای یار، چنان برده اعتبار از من
که غیر آید و پرسد نشان یار از من
جواب نامه شوقم حدیث نومیدیست
که قاصد آمد و بگذشت شرمسار از من
مرض عشقم و بیماریام چنان صعب است
که نیست غیر اجل، کس امیدوار از من
امیدواری میلی به صبر بود و کنون
که در میان بلایم، کند کنار از من