امروز بس که خواریم، در چشم گلعذاران
خواهیم بود فردا، ننگ گناهکاران
چون آفتاب هرگز یک جا نگیرد آرام
از بس که جای دارد، در جان بیقراران
زین سان که از خیالت، دلها در اضطرابند
مشکل که رو بر آرد، داغ امیدواران
دیدی گناه ما را، وز جرم ما گذشتی
داغی دگر نهادی، بر جان شرمساران
میلی نهاد خاطر، بر محنت غریبی
با صد هزار حسرت، رفت از میان یاران