آن رفت که وصلت به دعا میطلبیدم
در هجر تو مردن ز خدا میطلبیدم
آن رفت که در خیل غزالان من مجنون
چشم از همه پوشیده ترا میطلبیدم
آن رفت که افسردگی بوالهوسان را
از گرمی بازار جفا میطلبیدم
آن رفت که از بهر سخنهای نهانی
در بزم به پهلوی تو جا میطلبیدم
آن رفت که پیش تو چو میلی دل خود را
در سلسله زلف دو تا میطلبیدم