میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷

از آستان او گله آلود می‌روم

با آنکه دیر آمده‌ام، زود می‌روم

از بس که زهر خنده‌ام آید به بخت خویش

ترسم گمان برند که خشنود می‌روم

گویا شهید خنده یارم که از جهان

با صد هزار زخم نمکسود می‌روم

وصل دو روزه آنقدرم بر زمین کشید

کز بخت خوشدلم که چنین زود می‌روم

میلی هزار حیف که بعد از هزار سعی

مقبول یار ناشده مردود می‌روم