رفتم کز التفات تو کامی نداشتم
در نامه وصال تو نامی نداشتم
صد بار بازگشتم ازان کوی و هیچ بار
خرسندی جواب سلامی نداشتم
ناکامیام چرا ز تو نومید کرده است
چون من امیدواری کامی نداشتم
ظاهر نکردهام به تو وارستگی هنوز
چون بر خود اعتماد تمامی نداشتم
نومیدی از تغافل قاصد مرا فزود
با آنکه انتظار پیامی نداشتم
چون میلی رمیده دل، از صیدگاه وصل
هرگز به دست، آهوی رامی نداشتم