میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

به وقت صلح چو در شکوه پیش یار شدم

گنه ز جانب من بود، شرمسار شدم

کنون ازو به کدام آبرو وفا طلبم؟

که ساختم به جفا آنقدر که خوار شدم

هلاک آن نگه آشنا شوم که ازان

به همزبانی پنهان امیدوار شدم

ز دور برتنم ای جان رفته، حسرت خور

که بسته خم فتراک آن سوار شدم

خبر دهید به آزادگان که چون میلی

شکار غمزه آن آدمی شکار شدم