میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

با هرکه ستم پیشه من در سخن آید

اول به زبانش سخن قبل من آید

دست ستمش فتنه بگیرد به شفاعت

چون غمزه او بر سر خون ریختن آید

جز نام تو مشکل که دم پرسش محشر

حرفی به زبان من خونین کفن آید

می‌سوزم ازین رشک که در حشر به سویت

هر لحظه شهیدی پی خون خواستن آید

از سختی جان کندن میلیش مگویید

ترسم شود آزرده، گرش یاد من آید