میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

دل چون ز پی سلامت افتاد

در سلسلهٔ ملامت افتاد

برتافت عنان دل از پی جان

دنبال تو سرو قامت افتاد

۳

چون بر سر کوی او رسیدیم

در سر هوس اقامت افتاد

هر کس که نهاد پا در آن کوی

در معرکه قیامت افتاد

بنیاد تنم ز دیده نم دید

چندان‌که ز استقامت افتاد

۶

مرغ دل ما گریخت زان طفل

در دامگه ندامت افتاد

میلی ز هزار قید عالم

آزاد شد و به دامت افتاد