میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

بس که در دل کار، پیکان خدنگ یار کرد

ناله‌ای کز دل بر‌آوردم، به دلها کار کرد

تا نباشم فارغ‌البال از دل پرکینه‌اش

از من آزاری که در دل داشت یار، اظهار کرد

از دل پر آرزویم شرمساریها کشید

از تو هر حسرت که جا در خاطر افگار کرد

جان فدای ساده‌لوحیها، که بعد از صد خلاف

خوشدلم باز از فریب وعده دیدار کرد

تا بسوزم بهر عمری کان به ناکامی گذشت

بعد ایامی رسید و گرمی بسیار کرد

با وجود آ‌نکه میلی در کمال عجز بود

آمد آن بی‌رحم و جانبداری اغیار کرد