چون دیدیام، نظر به زمین دوختن چه بود
در پیش سرفکندن و افروختن چه بود
اکنون که کار عشق من از امتحان گذشت
آن غمزه را ستمگری آموختن چه بود
خشنودی رقیب، غرض گر نداشتی
بی موجبم به داغ جفا سوختن چه بود
منعت ز آشنایی من گر نکرده غیر
در پیش من، ز دیدنش افروختن چه بود
میلی به یک نظاره چو از دست رفتهای
عمری غرض ز عافیت اندوختن چه بود