بس که در خاطر قرار بیوفایی میدهد
آشناییهای او یاد از جدایی میدهد
چین ابرویش سر بیگانگی دارد، ولی
خنده پنهان نوید آشنایی میدهد
چون کنم اظهار خوشنودی؟ که بر آزار دل
گفتوگوی گریه آلودم گوایی میدهد
هستی مستان فدای ساقیی کز یک نگاه
زاهدان را انفعال از پارسایی میدهد
در کند زلف او میلی هلاک خود مخواه
کز چنین بندی، اجل هم کی رهایی میدهد