میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

هر لحظه دلم شکوه ز بدخوی دگر داشت

هر دم غم دیگر ز جفاجوی دگر داشت

دور از تو دل بوالهوس از بهر فریبم

هر دم به میان حرف پریروی دگر داشت

میخواره من دوش کجا بود که هر دم

دل در طلبش رو به سر کوی دگر داشت

بودم خجل از بیخودی خویش به بزمش

هرچند که آن یار، نظر سوی دگر داشت

خرسند چو مجنون نشد از طرفه غزالان

میلی که سر اندر پی آهوی دگر داشت