میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

با غیر رسیدیّ و ز غیرت جگرم سوخت

صد بار ز ناآمدنت بیشترم سوخت

صد شکر که افسردگی‌ام یاد نیاید

هر چند که آن غمزه بیدادگرم سوخت

از پهلوی من، بهر حسد دادن دشمن

سویش نظری کرد و ز رشک نظرم سوخت

این فکر که خواهد غضب آلود گذشتن

ناآمده بیرون به سر رهگذرم سوخت

پروانه جانبازِ شبستانِ بلایم

چون میلی ازان برقِ ستم بال و پرم سوخت