ناصح نصیحت تو به دل جاگیر نیست
ویرانهای است دل که عمارت پذیر نیست
خوانند در شکارگه عشق، بیجگر
صیدی که در کمند ملامت اسیر نیست
بسیار بیملاحظهای در جفا، مگر
دانستهای که از تو دلم را گریز نیست؟
ظالم سوار من چو کند پای در رکاب
از دادخواه، یک سر ره بی نفیر نیست
میلی به صبر خوی کن و با جفا بساز
کان شوخ را خیال وفا در ضمیر نیست