صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

اگر مشاهده خواهی جمال یزدان را

ببین جمال عدیم المثال قرآن را

به چشم جسم نبینی به غیر جسم آری

ببین بدیدهٔ جان فاش طلعت جان را

لباس لفظ ببر کرده شاهد معنی

نقاب ساخته واجب به چهره امکان را

خود این کتاب نه توریه باشد و انجیل

که احتمال دهی اختلاف و نقصان را

بلی چگونه ز دشمن بر آن گزند رسد

که گفته حضرت معبود حافظم آن را

بگو بدشمن خفاش خوی مکر اندیش

که خواست منکسف این آفتاب تابان را

بغیر اینکه ز دست آنچه داشتی دادی

چه استفاده گرفتی فریب و دستان را

نکرده ای زبری زیر از کلام خدای

حق از تو زیروزبر کرد مرز و سامان را

زرنک رنک عذاب وز گونه گونه عتاب

خدای بهر تو بنموده نقد نیران را

صغیر معجز فرقان کتاب احمد برد

ز خاطر همه شرح کلیم و ثعبان را