سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

نگار من به دم چون مسیح می آید

رسول حق به کلام فصیح می آید

دهد با هل هوس یاد سوره اخلاص

پی ندامت مشرک صریح می آید

بگیر از سبد گلفروش لاله و گل

به دست داغ ز خوبان قبیح می آید

مرا چو دید ز دور او به زلف و کاکل گفت

که این شکسته سراپا صحیح می آید

به باغ در پی او دوش سیدا رفتم

به خنده گفت که یار ملیح می آید