لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۹۸ - به شاهد لغت کونده، بمعنی چیزی که از گیاه بافند چون دامی و کاه بدان کشند

من بر تو فکنده ظن نیکو

و ابلیس ترا ز ره فکنده

مانند کسیکه روز باران

بارانی پوشد از کونده