فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶

نوروز شد و یار به من بست گرو

کز داغ کهن به دل نماند پرتو

گفتم که ندارم چه شود پس گفتا

خوش باش که روز از نو و روزی از نو