که میتواند از پیش یار برخیزد؟
نشستهایم که از ما غبار برخیزد
به اضطرار سپردیم خویش را در عشق
بگو ز مجلس ما اختیار برخیزد
دمی که سرمة خطّش نمیکشم در چشم
ز دیده جای نگاهم غبار برخیزد
هلاک تربیت مجلسی شوم که در آن
خزان اگر بنشیند بهار برخیزد
نصیب زورق فیّاض باد طوفانی
که موج صد خطرش از کنار برخیزد