یار در دلداری ما هیچ خودداری نکرد
یا چنین تمکین بما تقصیر در یاری نکرد
دیدمش در خواب و گردیدم به گردش تا سحر
کرد خواب آخر به من کاری که بیداری نکرد
عالمی را بی تو از شیون به تنگ آوردهام
زاری من کس ندید امشب که بیزاری نکرد
خدمت عشقم برهمن کرد و یک بارم به سهو
تار زلفی بر میان انداز زناری نکرد